جدول جو
جدول جو

معنی گل خاک - جستجوی لغت در جدول جو

گل خاک
گل و لای
دیدن گل و لای: یک بیماری طولانی
افتادن در گل و لای: زیان
- لوک اویتنهاو
اگر بیند که گل خورد، دلیل که مال بر عیال هزینه کند. اگربیند که خانه خود را به گل اندود کرد، دلیل غم است. اگر گلهای سبز و سرخ و سفید بیند، دلیل لهو و لعب و طرب است و گل سیاه غم و اندوه است. اگر بیند درمیان گل غرق شد، دلیل که به بلائی درماند. محمد بن سیرین
تعبیر گل را در کاه گل نوشته ام. دیدن گل در خواب خوب نیست و گرفتاری دست و پا گیر و ابتلا به سختی ها و مشکلات تعبیر شده بخصوص اگر دست و پا یا لباستان به گل آلوده شده باشد گل در خواب هر قدر چسبناک تر و غلیظ تر باشد ابتلا به گرفتاری و غم و رنج بیشتر است. کمترین ناراحتی آب گل آلود یا گل رقیق و سیال است که اوقات تلخی ساده تعبیرمی شود. برای یافتن تعبیر گل به (کاه گل) نگاه کنید چون از کاه داخل آن گذشته تعبیر یکی است. منوچهر مطیعی تهرانی
۱ـ دیدن گل در خواب، نشانه ناتوانی در پرداخت وامها و دور شدن از آرزوهاست.
۲ـ اگر خواب ببینید ساحلی گلی را حفر می کنید، دلالت بر آن دارد که تسلیم خواسته های دشمنان خود خواهید شد.
۳ـ اگر خواب ببینید در حین حفر زمینی خاکی به گل می رسید، علامت آن است که حوادث غیرمنتظره شما را از پیشرفت در شغل جدید، باز می دارد.
۴ـ اگر زنان در خواب گل ببینند، دلالت بر آن دارد که در امور عشقی، اجتماعی و کار با سردر گمی روبرو خواهند شد.
اگر بیند که از میان غرقاب (آب عمیق) گل برآمد و خود را بشست، دلیل که از غم برهد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گل تاج
تصویر گل تاج
(دخترانه)
تاجی پر از گل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گل خوار
تصویر گل خوار
کسی که عادت به خوردن گل دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گل فام
تصویر گل فام
گلرنگ، به رنگ گل، هم رنگ گل سرخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گل چای
تصویر گل چای
از اقسام گل محمدی با گل های پرپر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گل دار
تصویر گل دار
آنچه دارای نقش گل و بوته باشد مثلاً پارچۀ گل دار
فرهنگ فارسی عمید
(گُ لِ)
نوعی گل سرخ است که بدین نام خوانده میشود. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ)
آنکه به گل بازی کند. (آنندراج). آنکه شوق پروردن گلهای خوب دارد نه بقصد فروختن:
ز بس صحن چمن از خندۀ گلزار خرّم شد
در او چون دست گلباز از هوا گل میتوان چیدن.
عبدالرزاق فیاض (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دِ لِ)
دل روشن و بی غل و غش و دور از و ناراستی:
بزرگ امید گفت ای پیش بین شاه
دل پاکت ز هر نیک و بد آگاه.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سَ رِ)
کنایه از بالین. (آنندراج). کنار قبر. کنار گور. سر گور:
چون شمع سر خاک شود سایۀ یارم
پیشانی خورشید شود شمع مزارم.
ملا زمانی هروی (از آنندراج).
به نگاهی دل سرگشتۀ ما را دریاب
به چراغی سر خاک شهدا را دریاب.
صائب.
- سر خاک رفتن، برای فاتحه خواندن بر سر قبر مرده رفتن
لغت نامه دهخدا
(چَ هَِ)
مجازاً قبر. گور:
برکشید آن غریق را بشتاب
در چه خاک بردش از چه آب.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(بُ)
موضعی است نزدیک کابل. (برهان قاطع) (شرفنامۀ منیری) (انجمن آرای ناصری) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ)
رنگی است معروف شبیه به رنگ گل خار وآن نباتی است خاردار که گل سرخ دارد و مایل به کبودی و در عرف هند کطائی گویند. (آنندراج) :
امروز قبای تو به رنگ گل خار است
ترسم به تن نازکت آسیب رساند.
محمداسحاق شوکت (از آنندراج).
پنجه رنگرزان شد کف ساقی ز شراب
جامۀ سبز صراحی گل خار است امشب.
ملاطغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
ده کوچکی است از دهستان نرم آب بخش دودانگۀ شهرستان ساری، واقع در 2هزارگزی سعیدآباد، کنار رود خانه قشلاق سکنۀسیاوش کلا می باشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(گِ خَ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان شیراز واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری شیراز و 2هزارگزی راه فرعی شیراز به خرچول. هوای آن معتدل و دارای 275 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و صیفی است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(گِ هََ)
گل ممزوج به آهک
لغت نامه دهخدا
(گُ)
ده کوچکی است از دهستان سیاه رود بخش حومه شهرستان دماوند و دارای 20 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1) ، نام محلی است در کنار جاده تهران و فیروزکوه میان رودهن و راه دماوند واقع در 53100گزی تهران است
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ رَ)
دهی است از دهستان قره طقان بخش بهشهر شهرستان ساری، واقع در 4000گزی نکا بین راه شوسه و راه آهن. هوای آن معتدل و مرطوب و دارای 210 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن برنج، غلات، پنبه و صیفی است. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از دهستان حومه بخش سلماس شهرستان خوی واقع در 7500گزی جنوب باختر سلماس و 1500گزی جنوب راه ارابه رو سلماس به چهریق. هوای آن معتدل و دارای 402 تن سکنه است. آب آن از رود خانه زولا و محصول آن غلات، حبوبات و بزرک است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه آن ارابه رو است و تابستان از راه ارابه رو اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گِ)
رجوع به گل مختوم شود. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ خُ / خَ لَ)
غافت. (بحر الجواهر). رجوع به غافت شود
لغت نامه دهخدا
(گُ نَ / نِ)
خانه ای آفتابگیر که برای پرورش و نگاهداری گل از گزند سرمای زمستان سازند. رجوع به گرم خانه شود
لغت نامه دهخدا
(گُ خِ)
دهی است از دهستان ذهاب بخش سرپل ذهاب شهرستان قصرشیرین واقع در 9500گزی شمال سرپل ذهاب و 4000گزی خاور راه فرعی باویسی. هوای آن گرم و دارای 120 تن سکنه است. آب آن از نهر ولاش ومحصول آن غلات، برنج، صیفی و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
پاکدل. که دلی پاک دارد. که قلبی صاف دارد. با دلی صافی. با ضمیر تابناک و دور از آلودگی
لغت نامه دهخدا
تصویری از گل ساز
تصویر گل ساز
آنکه گلهای مصنوعی سازد
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه با گل بنایی سازد گلگر طیان: چو مرگم رسد ساقیا، روز ابر بده خشت خم را بگلکار قبر. (ملاطغرا)، بنا، سفالگر کوزه ساز. آنکه گل در باغها و باغچه ها کارد: کامران میرزا نایب السلطنه. . را گلکاریست اروپی نژاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل آهک
تصویر گل آهک
گل ممزوج به آهک
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه با گل بازی کند، کسی که رغبت بپرورش گلهای نیکو دارد: ز بس صحن چمن از خنده گلزار خرم شد درو چون دست گلباز از هوا گل میتوان چیدن، (عبدالرزاق فیاض)
فرهنگ لغت هوشیار
شیشه های رنگین که در خانه و حمام و تا بدانها تعبیه کنند آینه جامی: روشن بود ز عالم بالا فضای دل گل جام دارد از مه تابان سرای دل. (محسن تاثیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل خنگ
تصویر گل خنگ
نوعی اسب سرخ خنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل خوار
تصویر گل خوار
آنکه گول خورد
فرهنگ لغت هوشیار
دام کوچک، دام (مطلقا) : تا چهره گلگل از می گلفام کرده ای صد مرغ دل اسیر بگل دام کرده ای. (صائب)
فرهنگ لغت هوشیار
چکاوک
فرهنگ گویش مازندرانی
آتش خانه ی حمام
فرهنگ گویش مازندرانی
گونه ای پرنده به رنگ خاک که شبیه سار است، کاکلی و چکاوک
فرهنگ گویش مازندرانی